در این مقاله موضوع آینده کودکان و موفقیت آنها را از زوایای مختلف بررسی میکنیم. ابتدا موضوع را با عنوان «فرزندان موفق» پیش میبریم.
فرزندان موفق
والدین با تولد فرزندشان آرزوهای زیادی برای موفقیت او در ذهنشان شکل میگیرد. بسیاری از این آرزوها، آرزوهای است که خود والدین به هر علتی موفق به رسیدن به آنها نشدهاند و حالا فرصتی پیش آمده تا ناکامیهای خود را در فرزندشان جبران کنند! البته مسلما بدون توجه به این که این آرزوها چقدر با خواسته، علاقمندی و آرزوهای فرزندشان مطابقت دارد یا ندارد. تنها توجیهی هم که برای این کار وجود دارد این است که والدین بدِ فرزندشان را نمیخواهند و ما بزرگترها با تجربهای که داریم تمام تلاشمان این است که راه موفقیت را به کودکانمان نشان دهیم تا فرزندان موفق و سعادتمندی داشته باشند (همان موفقیت و سعادتمندی که برای خودمان نتوانستیم مهیا کنیم!).
در واقع بهطور تلوحی میگوییم، کودکان عقلشان نمیرسد و خیر و شر خودشان را نمیدانند و ما بزرگترها به عنوان والدین آنها صلاحشان را بهتر از خودشان میدانیم و میخواهیم راهنمای آنها در این راه باشیم تا در آینده زندگی خوبی داشته باشند. و البته این طرز تلقی از کودکان، به تدریج با رفتار و عملکرد ما در قبال فرزندانمان به واقعیت میپیوندد.
با شرایطی که برای کودکان به وجود میآوریم، در واقع آنها بیشتر به عنوان عروسکهای خیمه شب بازی تلقی شده و ما به عنوان افراد با تجربه نخهای این عروسکها را در دست داشته و آنها را به طرزی که میخواهیم، بازی میدهیم و عملا کودکان را به عروسکهای بیاراده و بدون اعتماد به نفس تبدیل میکنیم. انسانهای بیارادهای که نمیتوان آینده روشنی برایشان متصور بود. واقعیتی که متاسفانه هم اکنون نیز در جامعه در بین نوجوانان و جوانان کم و بیش مشهود است.
فرزند شما نیمه اولی است یا نیمه دومی؟!
سال از دو نیمه شش ماهه تشکیل شده است. بنابراین حدود ۵۰ درصد کودکان در نیمه اول سال بدنبا میآیند و ۵۰ درصد هم در نیمه دوم سال. اگر شما هم فرزند دارید، فرزندتان نیمه اولیست یا نیمه دومی؟ فکر میکنید متولدین نیمه اول و نیمه دوم سال چه ارجعیت یا برتری نسبت به هم دارند؟ چقدر برای شما مهم است که فرزندتان در کدام نیمه بدنیا آمده باشد.
مسلما این دو گروه از کودکان هیچ برتری نسبت به هم ندارند. البته تا زمانی که هنوز به سن دبستان نرسیده باشند. وقتی به سن مدرسه میرسند، والدین نیمه اولیها با خیال راحت فرزندشان را در مدرسه ثبت نام میکنند. ولی والدین نیمه دومیها به شدت به تکاپو میافتند! دنبال دوست، آشنا و پارتی میگردند تا نکند تمام مدارج علمی را نیمه اولیها تصاحب کنند و برای فرزند اینها چیزی باقی نماند و یا حداقل از قافله رقابت عقب بیفتد.
والدین ظاهرا موفق!
در همین راستا بعضی از والدین با توسل به ترفندهای مختلف بالاخره موفق میشوند فرزند نیمه دومی خود را زودتر از موعد وارد مدرسه کنند. این موفقیت بزرگ، احساس رضایت وصفناپذیری را به آنها میدهد که حاضر نیستند آن را با هیچ چیز دیگری عوض کنند.
البته باید توجه داشت اینکه در سن خاصی بچهها می توانند به دبستان بروند، حتما دلیل منطقی وجود دارد و بر روی آن کار کارشناسی انجام شده است. از اینرو اگر تعیین سن مناسب برای ورود به مدرسه را به عنوان یک موضوع کارشناسی شده بپذیریم، باید قبول کنیم که سنی پایینتر از آن، زمان مناسبی برای ورود به مدرسه نخواهد بود. این واقعیت را میتوان با مقایسه میزان موفقیت این دو گروه (نیمه اولیها و نیمه دومیها) در دروس، مورد مطالعه و سنجش قرار داد. بسیاری از این دانشآموزان کشش لازم برای دروس را ندارند و همه ساله تحت فشار والدین هستند تا نمرات لازم را کسب کنند و به پایه بالاتر بروند. در مواردی لازم میشود کلاسهای تقویتی و فوقالعاده ببینند تا خود را به سطح نیمه اولیها برسانند.