بررسی الگو بردادری فرزندان از رفتار والدین نام این مقاله از وب سایت رمی مدرسه دخترانه افرادخت می باشد. در این مقاله تیم روانشناسی، تربیتی و آموزشی افرادخت قصد دارد که در رابطه با الگوبرداری کودکان توضیحات بسیار مهمی به شما بدهد. در این مقاله به مزایا و معایب الگو برداری پرداخته شده است. همچنین شایان ذکر است که الگو برداری فرزندان از رفتار والدین یک عمل و اتفاق اجتناب ناپذیر است. پس برای اینکه بتوان این رفتار را به شمت درستی هدایت کرد باید به شدت مراقب رفتار خود بود. در این مقاله به اعمالی که ممکن است منجر به اختلالات متعدد در کودکان شود اشاره شده است که چگونه والدین از آن ها اجتناب کنند که فرزندانشان درگیر این اختلالات نشوند.
الگوها اغلب مورد تحسین و تقلید قرار می گیرند. آنها می توانند از طریق ویژگی ها و دستاوردهای شخصی خود، دیگران را برای تلاش و پیشرفت بدون آموزش مستقیم تشویق کنند. والدین به دلیل حضور و تعامل منظم با فرزندان خود می توانند به عنوان الگوهای ثابت و متحول برای فرزندان خود باشند. دکتر روانشناس در تهران خاطرنشان می کند که والدین می توانند با بهبود و ارتقاء آنچه آموخته اند، الگوهای مناسبی برای یادگیری کودک باشند.
طبق نظریه یادگیری اجتماعی، انسانها با تماشا و بررسی کردن رفتارهای دیگران، آن ها را یاد میگیرند. طبق نتایج آزمایش معروف عروسک بوبو، دانشمندان به این موضوع پیبردهاند که بچهها از بزرگسالانشان تقلید میکنند و مانند بزرگسالان با عروسک هایشان رفتار میکنند.
در این آزمایش، کودکانی که شاهد کتک خوردن عروسک از سوی بزرگسالان شدند، رفتار پرخاشگرانهای با عروسکهای خود داشتند. در مقابل، کودکانی که شاهد رفتار مهربانانه بزرگسالان با عروسک بودند، با عروسک خود رفتار مهربانانهای داشتند.
والدین هر روز شاهد تقلید کودکشان هستند. به طور مثال ممکن است شما زمین را جارو بکشید و کودکتان نیز تقلید کند و همین کار را انجام دهد. پس همه والدین، به صورت ناخودآگاه همه رفتارها و کارهای خود را به کودکانشان یاد میدهند. پس باید مراقب رفتارهایشان باشند.
شاید فکر کنید که تنها راه تربیت کردن کودکان، سخن گفتن و نصیحت کردن آنها است. این راه، یکی از راه هایی است که می تواند به تربیت کودک کمک کند و او را در مسیر درست قرار دهد. اما تنها راه تربیت کردن کودکان، پند و اندرز نیست.
نکته ای که بسیاری از والدین به آن توجه نمی کنند، این است که کودکان بیننده بهتری هستند تا اینکه شنونده بهتری باشند. به همین دلیل است که بسیاری از کودکان مانند والدین خود هستند و مثل آنها عمل می کنند.
کودکان، بیشتر از طریق دیدن و تقلید کردن از دیگران، یاد می گیرند که در برابر شرایط، چگونه پاسخ نشان دهند. آنها می بینند که بزرگتر ها در یک موقعیت خاص، چه واکنشی از خود نشان می دهند؛ سپس اگر خودشان نیز در آن موقعیت قرار بگیرند، همان کار را انجام می دهند.
در نتیجه والدین باید مراقب و حواس جمع باشند، زیرا رفتار آنها بیشتر از کلامشان، بر کودکشان تأثیر می گذارد. برای نمونه، اگر پدر به کودک خود بگوید که نباید پای خود را جلوی مهمان ها دراز کنی، اما خودش این عمل را جلوی کودک انجام دهد، در بیشتر مواقع انتظار می رود که کودک نیز آن عمل را بدون توجه به توصیه پدرش، انجام دهد.
البته باید توجه داشت که پدیده الگوپذیری کودکان، به صورت ناخودآگاه از آنها بروز می کند. به عبارتی دیگر، الگو پذیری به عنوان یک غریزه در کودکان وجود دارد.
کاری که انجام می دهید به فرزندتان نشان می دهد که می خواهید چگونه رفتار کند. به عنوان مثال، نحوه کنار آمدن شما با احساساتی مانند ناامیدی و ناراحتی بر نحوه تنظیم احساسات کودک شما تأثیر می گذارد.
آنچه می خورید، ورزشی که می کنید و اینکه چگونه از خود مراقبت می کنید، همگی بر فرزند شما تأثیر می گذارند.
آنچه شما می گویید نیز مهم است. شما می توانید با صحبت در مورد اینکه چگونه رفتار بر دیگران تأثیر می گذارد به فرزندتان کمک کنید تا رفتار خود را مدیریت و کنترل کند.
همچنین می توانید با فرزندتان در مورد تفاوت های بین درست و غلط بیشتر صحبت کنید. اکنون زمان خوبی برای این کار است زیرا فرزند شما در حال رشد توانایی خود برای درک تجربیات و احساسات دیگران است.
الگوبرداری بچهها از رفتار والدین به صورت انتخابی اتفاق نمیافتد، یعنی اینطور نیست که فقط جذب استعدادها و مهارتهای شما شوند، بچهها رفتارهایی که شما در خودتان دوست ندارید را هم میبینند و به همان روش الگوبرداری میکنند.
بنابرین بیشتر رفتارهایی که در فرزندتان میبینید، جایی ریشه در رفتارهای یکی از والدین دارد.
نگین خیلی زود از کوره در میرود. صبر و طاقت شنیدن حرفهای بقیه را ندارد و قبل از این که بداند دقیقا موضوع چیست، فرصت حرف را از طرف مقابل میگیرد و برآشفته میشود.
پدر و مادر نگین اوائل از این رفتارش شاکی بودند اما خیلی زود پی بردند که این الگوی رفتاری، دقیقا رفتار نیما، پدر نگین در زمانهای خستگی و کلافگی است.
ذهن و روان کودک چون آئینهای صاف و پاک نسبت به هر آنچه که میبیند و میشنود، از حساسیت و اثرپذیری فوقالعادهای برخوردار است، اما متأسفانه گاهی والدین فراموش میکنند با رفتار و تربیت خود میتوانند شخصیت آنها را شکل دهند.
از اینرو در برخورد با ناهنجاریهای رفتاری کودکان اولین سؤال باید این باشد که کجای رفتار والدین اشتباه بوده که کودک از آن الگوبرداری کرده است؟
پدر و مادر دو پایه و بنیان خانواده هستند. این دو عضو خانواده تاثیر پذیری بسیاری بر تربیت فرزندانشان دارد چون فرزندان به محض تولد، در خانواده قرار خود رشد می کنند و پیش پدر و مادر است که هر حسی را تجربه می کنند.
نوزاد به محض اینکه با دنیا ارتباط برقرار می کند اولین افرادی که در کنار خود می بیند پدر و مادرش است و کوچکترین تا بزرگترین فعالیت ها را ازآنها یاد می گیرد.
اینکه چگونه صحبت کند چگونه راه برود چگونه بنشیند چگونه غذا بخورد و… پس کاملا واضح است که فرزندان ما بخاطر وابستگی و نیازی که به ما بزرگترها دارند و بخاطر اطمینانی که به ما والدین دارند مخصوصا در کودکی احساس می کنند که پدر و مادر دو موجود عاری از خطا هستند که هیچ عیب و ایرادی ندارند.
پس والدین باید پرستیده شوند چون تنها حامی آنها هستند و فرزندان به شدت از نبودن آنها می ترسند خود به خود به دنبال جلب رضایت آنها می گردند.
یک کودک برای اینکه لبخند بر روی لبان پدر و مادرش نقش ببندد، دقیقا کاری انجام می دهد که می داند آنها را به ذوق می اورد. پس با اینک کودک است و بسیاری از مسائل را درک نمی کند اما چون انسان ذات و فطرتی کمال گرا دارد و بدنبال محبت و دوست داشته شدن است.
پس سعی میکند رضایت آنها را اینگونه به دست آورد و اینگونه نظر و محبت آنها را به خود جلب می کند. پس تا اینجا متوجه شدیم کودکان با اینکه کودکند اما خیلی مسائل را درک می کنند.
وقتی می دانند پدر مادر آنها از چه کارهای آنها استقبال می کنند و از چه کارهایی خوششان نمیآید ، پس قطعا موارد بسیار زیادی را نیز متوجه می شوند.
در این بخش به برخی از رفتار های والدین که می تواند تاثیر های بلند مدتی ایجاد کند و اختلالاتی در رفتار و باور های آن ها در آینده داشته باشد اشاره شده است.
اگر در خانواده یک والد سرکوبگر و خودرای وجود داشتهباشد، فرزندان شخصیتی خجالتی، بیاعتماد بهنفس، ترسو و تاثیرپذیر پیدا خواهند کرد.
اساس خانوادههای اینچنینی، کودک محوری است. هرچند تصور میشود که باور کردن و اهمیت دادن به نظرات و خواسته کودک خوب است؛ اما باید دانست که همیشه اینگونه نیست. زیرا کودکانی که در چنین خانواده هایی بزرگ می شوند؛ در آینده ممکن است خودخواه، ازخود راضی و بیش از حد مستبد باشند.
در فضایی که رفتارهای کودک به شکل لحظهای تحت کنترل والدین باشد و کودک در رفتار و تصمیمات خود به اندازه کافی آزاد نباشد؛ رشد کودک محدود میشود. حاصل این نگرش والدین کودکی بیاعتماد بنفس، ناتوان در تصمیمگیری و وابسته به دیگران خواهد بود.
کودکی که در چنین بستری رشد کند، در آینده و به خصوص در فرایند ازدواج و زندگی مشترک خود، نیاز به فردی خواهد داشت که همواره او را کنترل کند و به عروسکی کوکی بدل خواهد شد.
خانوادهای با یک یا دو والد دمدمی مزاج، خانوادهای لحظهای خواهد بود. رفتار والد دراین خانواده به شکل لحظهای تغییر خواهد کرد و کودک به دلیل سرعت بالای تغییرات، هرگز متوجه اشتباه خود و دلیل رفتار خوب یا بد والد نخواهد شد. و این مسئله موجب ایجاد شخصیت ناسازگار و نابلد در کودک خواهد بود.
این نوع والدین همیشه و به تمام نیازها و خواستههای کودک نه میگویند. این نگرش برای کودک کاملاً منفی است.
زیرا این والد صرف نظر از اینکه با چه ایدهای روبرو شود، آن را رد می کند. کودکان این خانواده به خود اعتماد ندارند و نمیتوانند به افراد دیگر نیز اعتماد کنند.
این نوع خانوادهها میخواهند برآورده شدن آرزوهای برآورده نشدهی خود را در کودک ببینند. این رفتار بسیار ناسالم است.
چون این کودکان همیشه مرکز توجه، هزینه، عشق و … هستند؛ در روابط آیندهی خود هم همین مقدار از عشق و توجه و تلاش برای رسیدن به بهترینها را از دیگران خواهند خواست.
تبعیض مستقیم توسط مادر/ پدر یا هر دو، تاثیر بسیار منفی روی کودکان دارد. در صورتی که در خانه دو کودک وجود داشته باشد که بین آنها تفاوتی قائل شوید، این موضوع روی هر دو کودک تاثیر منفی خواهد داشت.
یعنی بر یکی اثر مثبت و بر دیگری اثر منفی ندارد! کودکی که به او کمتر توجه شده، ممکن است نسبت به خواهر و برادر خود احساسات خصمانه داشته باشد و کودکی که تمام توجهها روی اوست؛ دچار خودشیفتگی خواهد شد.
همینطور که میدانید، ارتباط کلامی موثرترین نوع ارتباط است. به دلیل وجود پیوند قوی و موثر بین کودک و والدین، کلام والدین تاثیر زیادی بر شخصیت کودک خواهد داشت. والدینی که با یکدیگر، دیگران و کودک به درستی صحبت نمیکنند؛ کودکانی ناسازگار و طرد شده پرورش میدهند.
با صراحت صحبت کنید و به او در تصمیم گیری ها، قوانین و انتظارات خانواده کمک کنید. اینها راههای خوبی برای کمک به فرزندتان هستند تا بفهمند مردم چگونه میتوانند با دیگران کنار بیایند و با هم کار کنند.
در صورت لزوم می توانید از مشاوره خانواده نیز کمک بگیرید.
سعی کنید کارهایی که می گویید فرزندتان باید انجام دهد را انجام دهید. نوجوانان می توانند و متوجه می شوند که خود شما چگونه رفتار می کنید.
شما در کنار دوستان و همسالان فرزندتان تأثیر مهمی بر آنها دارید. اما تأثیر شما بر فرزندتان با تأثیر دوستان او متفاوت است.
دوستان فرزند شما بیشتر بر رفتارهای روزمره آنها تأثیر می گذارند. مانند موسیقی که فرزند شما به آن گوش می دهد یا لباس هایی که می پوشد.
شما به عنوان والدین، بر ارزشهای اساسی فرزندتان، مانند ارزشهای مذهبی، و مسائل مربوط به آیندهاش، مانند انتخابهای آموزشی، تأثیر میگذارید.
هر چه رابطه شما با فرزندتان قوی تر باشد، تأثیر بیشتری خواهید داشت. زیرا فرزندتان بیشتر به دنبال راهنمایی شما خواهد بود و برای نظر و حمایت شما ارزش قائل خواهد شد.
در واقع، اگر زمانی که فرزندتان وارد نوجوانی میشود، رابطهای قوی با او داشته باشید، احتمالاً ارزشها، باورها و رفتارهایی مشابه شما خواهد داشت.
گاهی اوقات، ممکن است ناآگاهانه چند رفتار ناسالم را برای فرزندان خود الگو سازی کنید.
در اینجا چند نمونه از روش هایی وجود دارد که والدین عادات بد را به کودکان آموزش می دهند.
مادری به صندوقدار رستورانی می گوید که پسر ۱۲ ساله اش فقط ۱۱ سال دارد تا بتواند در بوفه تخفیف بگیرد. پسرش یاد می گیرد که برای رسیدن به خواسته های خود گاهی اوقات دروغ گفتن اشکالی ندارد.
پدری شب هایش را با تماشای تلویزیون می گذراند. اما به دختر ۱۴ ساله اش می گوید که باید بیشتر بخواند.
والدین به فرزندان خود می گویند که با همه با احترام رفتار کنند. با این حال، آنها اغلب در پشت سر دیگران نظرات انتقادی درباره افراد دیگر می دهند.
مادری به دخترش میگوید که با دیگران مهربان باشد. اما وقتی فروشگاه از پس گرفتن کالایی که او میخواهد برگرداند امتناع میکند، سر کارمند فروشگاه فریاد میزند.
والدین به فرزندان خود می گویند که آنچه را که دارند به اشتراک بگذارند و سخاوتمند باشند. اما آنها هرگز کمک مالی نمی کنند یا در هیچ نوع کار خیریه یا داوطلبانه مشارکت نمی کنند.
شما می توانید با الگوبرداری از رفتار محترمانه و مراقبتی در روابط خود به فرزندتان کمک کنید تا روابط محترمانه را انتخاب و ایجاد کند. اگر خود را در یک رابطه با بی احترامی می بینید، راه های مثبتی را برای مدیریت آن الگوبرداری کنید. به عنوان مثال، با قاطعیت بودن، صحبت کردن با فرد درگیر یا جستجوی کمک حرفه ای.
شما همچنین می توانید با احترام از خود دفاع کنید. این می تواند به سادگی نه گفتن مودبانه به دیگران باشد. برای مثال، “امروز نمی توانم تا دیر وقت کار کنم زیرا قول داده ام در بازی فوتبال فرزندم شرکت کنم این به کودک شما کمک میکند تا مهارتها و راههای مهم ارتباط با دیگران را بیاموزد.
بدون دیدگاه