این آرامش و سکوت زمانی است که کودکان بالاخره خوابشان میبرد. اما در میانهی نفس عمیق رهاییتان، صدای کوچکی را میشنوید: “مامان! بابا! من ترسیدم!”
حتی بهترین مهارتهای کارآگاهیتان هرگز بیشتر از چند تا گرد و غبار و یک جوراب گم شده پیدا نکرده است.
با این حال، فرزندتان همچنان دچار تردید است.
ترسهای رایج کودکان محدود به شب نیستند–بسیاری از بچهها از هر چیزی، از استخرهای شنا (چه میشود اگر یک کوسه در عمق وجود داشته باشد؟!) تا طوفانهای رعد و برق (چه میشود اگر رعد و برق به من بزند؟!) میترسند.
برخی از این ترسها ممکن است منطقیتر از دیگران باشند، اما همه آنها برای کودک شما بسیار واقعی هستند، چه دو ساله باشند و چه دوازده ساله.
اگر چیزی خیالی و ترسناک در خانه شما وجود دارد، نگران نباشید: فرزندان شما مجبور نیستند بزرگ شوند و بهطرز غیرمنطقی از تاریکی یا هر چیز دیگری بترسند!
پنج استراتژی زیر به شما کمک میکند تا به فرزندتان اعتماد به نفس و شجاعت بدهید تا با ترسهای خیالی و همچنین ترسهای واقعی و سنگین زندگی روبهرو شوند.
۱. احساسات فرزندتان را تأیید کنید، نه اینکه نادیده بگیرید
شاید احساس کنید خیلی مشغول، ناامید یا خستهاید که بخواهید دوباره درباره زامبیها، خونآشامها یا هر یک از ضدقهرمانان معمول داستانهای ترسناک صحبت کنید. (“آنها فقط موجودات خیالی هستند، عزیزم!”)
اما کودکان کوچکتر بهویژه هنوز در حال فهمیدن دنیای اطرافشان و تفکیک واقعیت از خیال هستند. این تمایز بهطور قابلفهمی مبهم است.
وظیفه ما این است که به فرزندانمان اطمینان دهیم که تهدیدات خاصی به مراتب کمتر از دیگر تهدیدات ممکن است (یا کاملاً غیرممکن). اما میتوانیم این اطمینان را با حس همدلی نیز همراه کنیم. اینکه هر روز با صدها تصویر و هشدار کلامی از خطرات احتمالی مواجه شوند، برای آنها دشوار است.
کودکان برای پردازش همه چیز، به واکنشهای جنگ یا فرار متوسل میشوند؛ ابتدا ترس، سپس استدلال عمیقتر. (حتی اگر شما بدانید که فرزندتان از آن لقمه بروکلی مسموم نمیشود، او مطمئن نیست…)
و البته، ترس میتواند مفید باشد. هدف آن در بقا کاملاً روشن است.
بهجای نادیده گرفتن نگرانیهای فرزندانمان، بهتر است با همدلی و تشویق پاسخ دهیم.
بهکار بردن لحن همدلانه به معنای تقویت اضطراب یا ترس نیست. فقط به این معناست که به فرزندانمان میفهمانیم که ما درک میکنیم چه احساسی دارد که بترسند و این چیزی نیست که باید از آن خجالت کشید.
۲. فرزندانتان را به حل مسئله با اعتماد به نفس ترغیب کنید
پس از نشان دادن همدلی، زمان آن است که ابراز کنیم به توانایی فرزندانمان در غلبه بر ترسهایشان اعتماد داریم.
عصبشناسان و روانشناسان معتقدند که در حالی که برخی از ترسها ذاتی هستند، بسیاری از آنها نیز آموخته شدهاند.
خبر خوب این است که این به ما کنترل بیشتری بر ترسهایمان میدهد. و همه ما میتوانیم توافق کنیم که داشتن کنترل بیشتر یک موقعیت مفید است.
در واقع، کودکانی که کمی بیشتر بر زندگیشان کنترل دارند–چه از طریق تصمیمگیریهای مناسب برای سنشان در طول روز یا فرصت ابراز نظراتشان–احساس belonging و اهمیت بیشتری میکنند. این بهطور طبیعی احساس تأیید و اعتماد به نفس آنها را افزایش میدهد.
و همانطور که میتوانید تصور کنید، کودکان با اعتماد به نفس بیشتر مایلند ریسکهای سالم را بپذیرند و با شجاعت از ترسهایشان عبور کنند.
فرض کنید فرزند ۶ سالهتان به شما نزدیک میشود–پس از اینکه به چیزی که خواهر بزرگترش تماشا میکرده، مواجه شده است–و میخواهد که شما او را دلداری دهید. او به شما متکی است که ترسش را مدیریت کنید و از او محافظت کنید.
این کاملاً طبیعی است. ما والدین هستیم و از فرزندانمان محافظت میکنیم! اما هرگز برای معرفی ابزارهایی که به فرزندانمان کمک میکند تا خودشان به حل مسائل ترسناک بپردازند، زود نیست.
۳. قرار دادن تدریجی در معرض نمایشهای ترسناکتر
ما نمیتوانیم بر همه چیزهایی که فرزندانمان در معرض آن قرار میگیرند کنترل داشته باشیم. حتی فیلمهای مناسب کودکان نیز یک ضدقهرمان نمادین دارند. این بخشی از زندگی است.
اما میتوانیم بیشتر اطلاعاتی را که از طریق صفحهنمایشهایشان دریافت میکنند، مدیریت کنیم. این شامل نصب کنترلهای گوشیهای هوشمند، تلویزیون و تبلتها میشود.
و برای آنچه نمیتوانیم زیر نظر داشته باشیم، میتوانیم زمینه و تفکر انتقادی ارائه دهیم.
به یاد داشته باشید–هر چیزی که فرزندانمان در تلویزیون یا اینترنت تماشا میکنند، در ذهنهای جستجوگر اطلاعاتشان بهدرستی پردازش خواهد شد.
در حین تماشای چیزی ترسناک، میتوانیم دیدگاه را تغییر دهیم. این میتواند باشد: “آن سربازان برای یک هدف خوب جان خود را از دست دادند” یا “این داستان برای درام بیشتر اغراق شده است” (و برای بچههای کوچکتر، “اورسولا واقعاً نمیتواند صدای آریل را بدزدد و پادشاه تریتون را به یک پلیپ دریایی تبدیل کند–این احمقانه است!”).
اگر بچهها در حال تماشای چیزی ترسناک بر اساس یک داستان واقعی هستند–مثلاً یک فیلم جنگی–میتوانیم درباره چگونگی نمایش حرص، شجاعت و همه چیز در بین این شخصیتهای واقعی صحبت کنیم. این یک فرصت طلایی برای صحبت درباره اصول اخلاقی و نظام باورهای خانوادهتان است–که هر دو یک پایگاه قوی برای مواجهه با ترسها ارائه میدهند.
هدف نهایی این نیست که فرزندانمان را از تمام مشکلات واقعی دنیا ناآگاه نگه داریم: هدف این است که بهطور تدریجی آنها را در معرض خطرات بالقوه قرار دهیم. این میتواند به آنها کمک کند تا بدون نگرانی و شبهای بیخوابی بیش از حد، تکههای دنیای گاهی غمانگیز را درک کنند.
در حالی که ما ممکن است با نگرانی فریاد بزنیم که از خیابان دور بمانند یا از لبه صخره فاصله بگیرند، نیازی به مشاهده ناگهانی یا آسیبزای چیزی در صفحه نمایش برای پذیرش واقعیتهای سخت وجود ندارد.
و اگرچه غلبه بر ترس عالی است–مانند اینکه بروس وین با تجسم بتمن بر ترس خود از خفاشها غلبه کند–حذف آن نیازی به هدف نهایی ندارد. مقداری ترس که تحت کنترل باشد، میتواند در مواردی مانند به تعویق انداختن امتحان، رانندگی با احتیاط در برف و صحبت با غریبهها مفید باشد.
فقط نمیخواهیم ترس به یک مانع جدی تبدیل شود: بهویژه در دنیایی که بچهها گزارش میدهند که بر سر هر چیزی از نمرات امتحان تا آزمونهای رقابتی دچار اضطراب بیشتری هستند. هدف این است که به فرزندانمان کمک کنیم تا یک تعادل سالم پیدا کنند.
۴. افزایش راحتی زمانهای باکیفیت
کودکانی که احساس امنیت و آرامش میکنند–چه از نظر جسمی و چه از نظر ذهنی–احتمالاً با راحتی بیشتری با ترسهای خود روبهرو میشوند.
زمانی که بچهها از زمان خواب هراس دارند و در شب بر ترسها وسواس دارند، MBST شبانه میتواند به آنها احساسی از “مسلح بودن” با عشق و محبت بدهد. آنها ممکن است با تلاش کمتری بخوابند و بسیار آرامتر بخوابند.
چه نگرانی آنها درباره زمان خواب ناشی از اضطراب جدایی، ترسهای شبانه یا ترس متداول از تاریکی باشد، افزودن MBST به روال خواب، بچهها را از تفکر ترسناک “چه میشود اگر” منحرف میکند. این نه تنها احساس راحتی فوقالعادهای را فراهم میکند، بلکه همچنین به بهبود وضعیت روحی و اعتماد به نفس کمک میکند.
تمام چیزی که برای یک جلسه موفق MBST نیاز دارید، ۱۰-۱۵ دقیقه از زمان بدون حواسپرتی شماست. فرزندتان میتواند فعالیت را انتخاب کند و سپس شما فقط باید آن را برچسبگذاری کنید–هم قبل و هم بعد از آن.
۵. تمایز قائل شدن بین ترسهای واقعی و اغراقشده
گاهی اوقات، کودکان ترسهای خود را بزرگتر از آنچه که هستند بیان میکنند تا توجه ما را جلب کنند. تکنیکهای تأخیر در خواب مانند: “میتونی دوباره کمد من را برای هیولاها بررسی کنی؟” یا درخواستی مانند: “میتوانم امشب کنار تو بخوابم، فقط یک بار؟” میتوانند مثالهای کلاسیکی باشند.
شما فرزند خود را بهتر از هر کس دیگری میشناسید. احتمالاً میتوانید بگویید که آیا ترس واقعی است یا ساختگی. اگر نه، نشانههای خاصی وجود دارد که باید به آنها توجه کنید.
اگر خانواده شما بهتازگی با یک آسیب مواجه شده باشد، یا بچهها بهطور مداوم یا غیرقابل کنترل ناراحت، ترسیده یا مضطرب باشند، ممکن است بخواهید کمک بگیرید. ترس میتواند وضعیتی باشد (که هنوز به توجه نیاز دارد) یا میتواند نشانهای از یک اختلال اضطرابی یا فوبیا باشد.
مشاوران و روانشناسان زیادی وجود دارند که در درمان ترس در کودکان تخصص دارند، بنابراین اگر شک دارید، در تماس با آنها تردید نکنید.
جمعبندی نهایی
ترس ممکن است یک واقعیت نامطلوب باشد، اما در زندگی روزمره فرزندانمان هرگز نباید به یک مانع فلجکننده تبدیل شود. با این استراتژیها، میتوانید به فرزندانتان کمک کنید تا عمیقترین نگرانیهای خود را مدیریت کنند و به تدریج به قدرت درونی خود اعتماد بیشتری پیدا کنند.