شناخت احساسات در کودکان

شناخت احساسات در کودکان


شناخت احساسات در کودکان یکی از مهم‌ترین مراحل رشد اجتماعی و روانی آنان است. زمانی که کودکان می‌آموزند احساسات خود را بشناسند و بیان کنند، توانایی مدیریت بهتر هیجان‌ها، افزایش مهارت‌های همدلی و رشد روابط سالم با دیگران را پیدا می‌کنند. این مهارت‌ها به ویژه در سال‌های ابتدایی زندگی (۶ تا ۱۲ سالگی) نقش کلیدی در موفقیت تحصیلی، آرامش درونی و تعامل سازنده با همسالان و بزرگسالان دارد. در این مقاله به بررسی مراحل رشد شناخت احساسات در کودکان، عوامل تأثیرگذار، نقش والدین و معلمان و روش‌های عملی آموزش این مهارت می‌پردازیم تا به خانواده‌ها و مربیان کمک کنیم آیینهٔ شفافی برای درک عاطفی کودکان فراهم نمایند.

۱. اهمیت شناخت احساسات در کودکان

۱.۱. تعریف شناخت احساسات

شناخت احساسات (Emotional Awareness) به معنای توانایی تشخیص، نام‌گذاری و درک هیجان‌های درونی است. این شناخت شامل چهار مرحله اصلی می‌شود:

  1. شناسایی هیجان: تشخیص لحظه‌ای اینکه «الان چه احساسی دارم؟»

  2. نام‌گذاری هیجان: اختصاص دادن نام درست به آن احساس مانند شادی، غم، خشم، ترس و غیره.

  3. درک علل هیجان: شناخت ریشه‌ها و دلایل احساس، مثلاً «چون نمی‌توانم تکالیفم را تمام کنم، احساس اضطراب می‌کنم.»

  4. بیان و مدیریت هیجان: توانایی ابراز مناسب احساس و استفاده از استراتژی‌های مدیریت هیجان برای کنار آمدن با آن.

۱.۲. مزایای شناخت احساسات

  • مدیریت بهتر رفتار: کودکانی که احساسات خود را درک می‌کنند، کمتر واکنش‌های تکانشی نشان می‌دهند و می‌توانند قبل از اقدام، دربارهٔ عکس‌العمل‌شان فکر کنند.

  • تقویت همدلی و روابط اجتماعی: وقتی کودک بداند دیگران چه احساساتی دارند، می‌تواند در واکنش‌هایش نسبت به همسالان همدلانه‌تر عمل کند و دوستان بهتری بیابد.

  • افزایش عزت‌نفس: توانایی درک و بیان احساسات باعث می‌شود کودک احساس ارزشمندی بیشتری داشته باشد و از اینکه احساساتش پذیرفته می‌شود، اعتمادبه‌نفسش بالا رود.

  • بهبود سلامت روان: شناخت هیجان‌ها و یافتن راه‌های سالم برای مدیریت آن‌ها از بروز مشکلاتی مانند اضطراب و افسردگی جلوگیری می‌کند.


۲. مراحل رشد شناخت احساسات در کودکان

۲.۱. پیش دبستان و اوایل دبستان (۳–۶ سالگی)

  1. شناسایی احساسات ساده: در این دوره، کودکان به‌تدریج یاد می‌گیرند تفاوت بین احساسات اصلی مانند شادی و غم را تشخیص دهند. معلم یا والد با استفاده از تصویرسازی (مانند کارت‌های هیجانات) و قصه‌گویی به آن‌ها در یادگیری کمک می‌کند.

  2. نام‌گذاری ابتدایی: ممکن است کودک کلمه‌هایی مانند «خیلی خوشحالم» یا «ناراحتم» را به‌کار ببرد اما هنوز نمی‌تواند دلیل دقیق آن را بیان کند.

  3. بیان غیرشفاهی: اغلب کودکان در این سن از زبان بدن و تصاویر برای ابراز احساسات استفاده می‌کنند و لازم است بزرگ‌ترها به نشانه‌های چهره و رفتارشان توجه کنند.

۲.۲. اواسط دبستان (۶–۹ سالگی)

  1. گسترش دامنه احساسات: کودکان در این دوره یاد می‌گیرند احساسات پیچیده‌تری مانند خجالت، حسادت و غرور را بشناسند.

  2. علل و پیامدها: توانایی آن‌ها برای درک علت‌های احساسات افزایش می‌یابد؛ مثلاً می‌فهمند که «از وقتی دوستم گردش نمی‌آید، احساس تنهایی می‌کنم.»

  3. ابراز کلامی بهتر: گفتار کودک روان‌تر می‌شود و می‌تواند دربارهٔ احساساتش با جملات کامل صحبت کند.

  4. آغاز مقایسه با دیگران: کودکان ممکن است احساسات خود را با همسالان مقایسه کنند و فکر کنند «دوستم وقتی مشکلی دارد چه احساسی دارد؟». این مقایسه‌ها در رشد همدلی مؤثر است.

۲.۳. اواخر دبستان (۹–۱۲ سالگی)

  1. درک همزمان چند هیجان: در سنین نزدیک به نوجوانی، کودک ممکن است به‌طور همزمان احساسات مختلفی مانند استرس همراه با خوشحالی را تجربه کند و باید بداند این ترکیب هیجانی طبیعی است.

  2. پرسش دربارهٔ علت‌های درونی: کودک می‌تواند چگونگی تأثیرات انتظارات مدرسه یا روابط دوستانه بر احساساتش را درک کند. مثلاً «اگر در آزمون نمرهٔ خوب نگیرم، احساس ناکامی می‌کنم ولی اگر کمکی از معلمم بگیرم، احساس امید بیشتری دارم.»

  3. پذیرش تفاوت‌های فردی: در این دوره، آگاهی نسبت به این که هر فرد سبک هیجانی مخصوص به خود دارد افزایش می‌یابد؛ مثلاً برخی از همکلاسی‌ها ممکن است هنگام مسابقهٔ ورزشی، هیجان‌زده شوند و برخی مضطرب.


۳. عوامل تأثیرگذار بر شناخت احساسات

۳.۱. نقش خانواده

  1. الگو بودن والدین: اگر والدین رفتارهای هیجانی سالم مانند تشویق به گفتگو دربارهٔ احساسات و نشان دادن همدلی با فرزند را در پیش بگیرند، کودک نیز این الگوها را از آن‌ها یاد می‌گیرد.

  2. ارتباط کلامی باز: خانواده‌ای که در آن اعضا دربارهٔ احساسات‌شان صحبت می‌کنند و به احساسات یکدیگر گوش می‌دهند، زمینهٔ امن‌تری برای رشد شناخت عاطفی کودک فراهم می‌کند.

  3. پذیرش و تأیید احساسات: وقتی والدین بگویند «احساس تو قابل درکه» یا «حق داری ناراحت باشی»، کودک یاد می‌گیرد هیجانش را پنهان نکند و آن را به‌صورت سالم بیان کند.

۳.۲. نقش مدرسه و معلمان

  1. آموزش رسمی مهارت‌های هیجانی: گنجاندن برنامه‌های اجتماعی-عاطفی (مثل SEL) در مدرسه که شامل فعالیت‌های گروهی، قصه‌گویی و بازی‌های نقش‌آفرینی است، می‌تواند شناخت احساسات را تسریع کند.

  2. بازخورد سازنده: معلمانی که به کودک کمک می‌کنند درک کند چرا در موقعیت خاصی ناراحت است یا خوشحال، مهارت تحلیل هیجان را در او تقویت می‌کنند.

  3. فضای کلاس حمایتی: ایجاد فضایی بدون قضاوت که در آن دانش‌آموز احساس کند می‌تواند دربارهٔ هیجاناتش با معلم و همکلاسی‌ها صحبت کند، نقش مهمی در پرورش شناخت عاطفی دارد.

۳.۳. عوامل فردی

  1. خلق و خو و ویژگی‌های شخصیتی: برخی کودکان ذاتاً آرام‌تر و برخی حساس‌تر هستند. این تفاوت‌ها در سرعت یادگیری مهارت‌های هیجانی مؤثر است.

  2. تجربیات قبلی: کودکانی که در خانواده یا مدرسه تجربه‌های هیجانی آسیب‌زا (مانند دعوا یا طردشدگی) داشته‌اند، شاید در شناسایی و بیان احساسات خود مقاومت نشان دهند یا بالعکس خیلی زود به هیجانات منفی واکنش نشان دهند.

  3. مهارت‌های زبانی: هر چه دامنهٔ واژگان کودک گسترده‌تر باشد، بهتر می‌تواند هیجانات پیچیده را نام‌گذاری کند.


۴. نشانه‌های شناخت ناکافی یا نادرست احساسات

۴.۱. عدم توانایی در نام‌گذاری هیجان

کودکی که نمی‌تواند بگوید «ناراحتم» یا «عصبانی‌ام»، ممکن است به جای بیان احساسش، پرخاشگری یا کناره‌گیری کند. در این صورت والدین و معلم باید با طرح سؤال‌هایی مانند «الان چه حسی داری؟» یا «چرا از بازی کردن با دوستت اجتناب کردی؟» به او در نام‌گذاری کمک کنند.

۴.۲. واکنش‌های تکانشی

وقتی کودک نتواند دلیل خشم یا ناراحتی را بفهمد، ممکن است فریاد بزند، گریه کند یا اشیایی را پرتاب کند. این رفتار نشان می‌دهد که کودک نیاز دارد با تمرین‌های تنفس یا شمارش تا ده قبل از واکنش، کنترل هیجان را بیاموزد.

۴.۳. مشکلات همدلی

کودکی که قادر نیست بفهمد همکلاسی‌اش از دست او ناراحت شده، ممکن است بدون درک تأثیر رفتارش، دوباره همان کار را تکرار کند. این نشان می‌دهد که شناخت هیجانی او نسبت به دیگران ضعیف است و لازم است مهارت همدلی را تقویت کند.

۴.۴. انکار یا سرکوب هیجانات

انکار مداوم هیجانات منفی (مانند گفتن «هیچ‌چیز شده» وقتی کاملاً ناراحت است) ممکن است باعث ایجاد مشکلی عمیق‌تر مانند اضطراب یا افسردگی شود. در این موارد، گفتگوی آرام و تشویق کودک به صحبت دربارهٔ اتفاقات روزانه می‌تواند مفید باشد.


۵. استراتژی‌ها و فعالیت‌های عملی برای تقویت شناخت احساسات

۵.۱. بازی‌ها و فعالیت‌های گروهی

  1. بازی کارت‌های هیجانات (Emotion Cards):

    • کارت‌هایی با تصویر چهره‌هایی که هر کدام یک احساس متفاوت را نشان می‌دهند (شاد، غمگین، ترسیده، ناراحت). کودکان باید احساس خود یا حالت همکلاسی را با کارت بیان کنند.

    • هدف: افزایش دقت در شناسایی حالات چهره و نام‌گذاری هیجانات.

  2. چرخ احساسات (Feelings Wheel):

    • یک چرخ با بخش‌های مختلف که هر بخش نمایانگر یک احساس است. معلم یا والد با چرخاندن چرخ از کودک می‌خواهد بگوید چه زمانی آن احساس را تجربه کرده است.

    • هدف: تمرین نام‌گذاری دقیق و درک موقعیت‌های مختلف برای هر احساس.

  3. نمایش نقش (Role Play):

    • کودکان یک موقعیت روزمره (مثلاً دعوا روی اسباب‌بازی یا برنده شدن در یک مسابقه) را اجرا می‌کنند و باقی کودکان حدس می‌زنند آن‌ها چه حسی دارند.

    • هدف: تمرین درک هیجانات دیگران و واکنش همدلانه.

۵.۲. فعالیت‌های فردی و خانگی

  1. دفترچهٔ احساسات (Emotion Journal):

    • هر شب قبل از خواب، کودک یکی از هیجانات اصلی که در طول روز تجربه کرده را می‌نویسد و یک جمله دربارهٔ دلیل آن اضافه می‌کند.

    • هدف: تقویت خودآگاهی هیجانی و بهبود مهارت نوشتاری.

  2. کتاب قصهٔ هیجانات:

    • خواندن کتاب‌هایی که قهرمان داستان با هیجانات مختلف مواجه می‌شود. سپس والدین یا معلم دربارهٔ احساسات شخصیت‌ها از کودک سؤال می‌کنند.

    • مثال: «کاش می‌توانستم از غول بپرسم چرا ناراحت است.»

    • هدف: یادگیری شناخت احساسات از طریق داستان و تحلیل شخصیت‌ها.

  3. آینهٔ هیجانات:

    • از کودک بخواهید جلوی آینه بایستد و هر احساس را که بزرگ‌تر بیان می‌کند با چهره و صدای خودش نمایش دهد. سپس والد یا معلم هیجان را نام‌گذاری می‌کند.

    • هدف: افزایش هماهنگی بین چهره، زبان بدن و هیجان درونی.

۵.۳. پیوند با مهارت‌های مدیریت هیجان

  1. آموزش تنفس عمیق:

    • وقتی کودک احساس خشم یا ترس می‌کند، چهار ثانیه نفس بکشد، چهار ثانیه نگه دارد و چهار ثانیه بازدم کند. این تکنیک ضربان قلب را کاهش می‌دهد.

    • هدف: ایجاد ارتباط بین شناخت هیجان و راهکار عملی برای آرام‌سازی.

  2. کارت‌های استراتژی آرام‌سازی:

    • کارت‌هایی که روی هر یک یک فعالیت کوتاه مثل «کشیدن دست و پا»، «نقاشی سریع»، «پیاده‌روی ۵ دقیقه‌ای» یا «گوش دادن به موسیقی آرام» نوشته شده است. کودک کارت را می‌کشد و آن کار را انجام می‌دهد تا احساس خود را تنظیم کند.

    • هدف: آموزش انتخاب راهکارهای سازنده برای مدیریت هیجان.

  3. گفتگوی من (I-Message):

    • آموزش ساختار «وقتی تو… من احساس می‌کنم… چون…» به کودک تا در موقعیت‌های واقعی با جملاتی مثل «وقتی با من دعوا کردی، من احساس ناراحتی می‌کنم چون دوست دارم با هم بازی کنیم»، هیجانش را بیان کند.

    • هدف: خلق ارتباط محترمانه و مؤثر با دیگران برای بیان احساسات.


۶. نقش والدین و معلمان در پرورش شناخت احساسات

۶.۱. نقش والدین

  1. گوش دادن فعال و همدلی:

    • وقتی کودک دربارهٔ احساسش سخن می‌گوید، با نگاه و کلام همدلانه نشان دهید که او را می‌فهمید. جمله‌هایی مانند «می‌فهمم که الان غمگینی» باعث می‌شود کودک احساس امنیت کند.

  2. تشویق به بیان هیجانات:

    • به کودک بیاموزید وقتی احساساتش را می‌نویسد یا با جملات ساده بیان می‌کند، ستایش شود. مثلاً «آفرین که توانستی احساس خشم را به زبان بیاوری».

  3. الگو بودن در بیان هیجان:

    • والدین نیز احساسات خود را به زبان بیاورند؛ مثلاً «امروز وقتی بوی نان تازه را حس کردم، احساس شادی کردم». این کار به کودک نشان می‌دهد بیان هیجان طبیعی و سالم است.

  4. ایجاد فضای امن خانوادگی:

    • خانواده‌هایی که گفتگو دربارهٔ احساسات را ترویج می‌کنند، مستعد رشد عاطفی کودک می‌شوند. زمان‌های خانوادگی مانند شام یا پیاده‌روی مشترک را برای بحث دربارهٔ اتفاقات روزانه و هیجانات اختصاص دهید.

۶.۲. نقش معلمان

  1. گنجاندن فعالیت‌های هیجانی در برنامهٔ روزانه:

    • در کلاس هر روز یا هفته، چند دقیقه به فعالیت‌هایی مانند کارت‌های هیجانات یا چرخ احساسات اختصاص دهید. این تکرار باعث تثبیت مهارت درک عاطفی می‌شود.

  2. بازخورد و تأیید هیجانی:

    • وقتی دانش‌آموز احساسش را بیان می‌کند، معلم باید آن را تصدیق کند. جمله‌هایی مانند «درست است که نگران امتحان هستی» به پروراندن اعتمادبه‌نفس هیجانی کمک می‌کند.

  3. آموزش واژگان هیجانی:

    • هر هفته یک یا دو احساس جدید را با استفاده از داستان، بازی یا فعالیت گروهی معرفی کنید. مثلاً «امروز دربارهٔ حسادت صحبت می‌کنیم». این گام به گسترش زبان هیجانی منجر می‌شود.

  4. تشویق به همکاری و همدلی میان دانش‌آموزان:

    • فعالیت‌هایی ترتیب دهید که دانش‌آموزان برای حل یک مسئله گروهی با هم صحبت کنند و در نهایت احساسات یکدیگر را درک کنند؛ مثلاً «چطور می‌توانیم هم دیگر را تشویق کنیم وقتی کسی در درس ضعیف‌تر است؟»


۷. نتیجه‌گیری

شناخت احساسات در کودکان پایه‌ای برای رشد عاطفی و اجتماعی موفق آن‌هاست. زمانی که کودک بیاموزد هیجانات خود را تشخیص دهد، نام‌گذاری کند و مدیریت نماید، قادر خواهد بود رفتارهای سالم‌تری از خود نشان دهد و روابط مؤثرتری با خانواده و همسالان برقرار کند. مراحل رشد شناخت احساسات از سنین پیش دبستان تا اواخر دبستان تغییر می‌کند و باید با روش‌ها و فعالیت‌های متناسب هر مرحله همراه باشد. خانواده‌ها و معلمان با ایفای نقش‌های حمایتی همچون گوش دادن همدلانه، آموزش واژگان هیجانی و ارائهٔ بازخورد سازنده می‌توانند بستر مناسبی برای رشد عاطفی کودک فراهم سازند. از سوی دیگر، فعالیت‌های عملی مانند بازی با کارت‌های هیجانات، دفترچهٔ احساسات یا تکنیک‌های تنفس عمیق، ابزارهای مؤثری هستند که مهارت شناخت و مدیریت احساسات را تقویت می‌کنند. درنهایت، تعامل هم‌افزا و هماهنگ میان والدین و معلمان، همراه با توجه به تفاوت‌های فردی کودک، بهترین راهکار برای پرورش شناخت هیجانی و رشد همه‌جانبهٔ کودکان خواهد بود.